​#دلنوشته 
سلام آقای غریبم 

جمعه ای دیگر در حال سپری شدن است و باز هم ما همچنان در حسرت دیدار شما مانده ایم ? 

یابن الحسن آقای خوبم نمیدانم در کجای این عالمی ? ای کاش میدانستم در کجا اقامت گزیدی آقا جان ? 

آقاجان چشمی که غیر شما را ببیند و شما را نبیند نمیخواهم ? 

گوشی را که تمام صداهای عالم را بشنود و صدای غربت شما را نشنود نمیخواهم ? 

مولا جان! جانم به فدایت

روزها در حال سپری شدن است و عمرمان در حال تمام شدن ? کی به گوش میرسد بانگ اناالمهدی شما 

کی میرسد لحظه دیدار شما ? 

میترسم عمرم به پایان برسد و چشمانم لایق دیدن نشود ? 

چشمانی که نباید هرچیزی را نظاره میکرد ولی نظاره گر بود و ثمره آن محروم ماندن از دیدن جمال نورانی شما ? 

اللهم عجل لولیک الفرج?